پریسای بابایی
عشق من،هر روز که میگذره بیشتر لثه های کوچولوت اذیتت میکنن هر چی دستت میاد می بری طرف دهنت،حتی از پتویی که روت میندازم نمیگذری.دوست داری کسی کنارت باشه ومدام باهات حرف بزنه.امروز بابایی مرخصی بودن بخاطر امتحانی که داشتن. خدا بابایی رو واسمون حفظ کنه و سایه ش بالای سرمون... ساعت ٦صبح من خواب بودم وباباجونت وقتی دیده بودن شما بیدار شدی واسه اینکه من بیدار نشم باهات مشغول بازی شدن،که شما خانمم گریه نکنی اما تا ساعت ١٠بیشتر تحمل نکردی و ازگرسنگی ....قرررررررررررربون این بابای مهربون بشم من. &nb...
نویسنده :
مرجان مامان پريساجون
23:47